سفارش تبلیغ
صبا ویژن


انتظار سبز

خرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست.

 

زندگینامه امام زمان، حضرت مهدی (ع)

نام: محمد بن الحسن
کنیه: ابوالقاسم
امام زمان حضرت مهدی (عج) هم نام و هم کنیه حضرت پیامبر اکرم(ص) است. در روایات آمده است که شایسته نیست آن حضرت را با نام و کنیه، اسم ببرند تا آن گاه که خداوند به ظهورش زمین را مزیّن و دولتش را ظاهر گرداند.

القاب امام زمان حضرت مهدی (عج):

مهدى، خاتم، منتظر، حجت، صاحب الامر، صاحب الزمان، قائم و خلف صالح.
شیعیان در دوران غیبت صغرى ایشان را «ناحیه مقدسه» لقب داده بودند. در برخى منابع بیش از 180 لقب براى امام زمان(ع) بیان شده است.

ولادت امام زمان حضرت مهدی (عج):

وی یگانه فرزند امام عسکری علیه السلام یازدهمین امام شیعیان است. امام زمان حضرت مهدی (عج) در سحرگاه نیمه شعبان 255 ق در سامرّا چشم به جهان گشود و پس از پنج سال زندگی تحت سرپرستی پدر، و مادر بزرگوارشان نرجس خاتون، در سال 260 ق به دنبال شهادت حضرت عسکری علیه السلام ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیه السلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهده دار شدند. آن بزرگوار پس از سپری شدن دوران غیبت با تشکیل حکومت عدل جهانی احکام الهی را در سرتاسر زمین حاکمیت خواهد بخشید.

آخرین امام شیعیان در پانزدهم ماه شعبان 255 ق، علی رغم مراقبت های ویژه مأموران حکومت عباسی، در خانه امام عسکری علیه السلام چشم به جهان گشودند. تولد مخفیانه آن حضرت بی شباهت به تولد حضرت موسی علیه السلام و حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام نیست. همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان به اراده خداوند و به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی(عج) نیز در حالی که جاسوسان و مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیه السلام را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان بویی ببرند، در سحرگاه روز جمعه نیمه شعبان قدم به جهان هستی گذاشتند.

سیمای امام زمان حضرت مهدی (عج)

پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام هر کدام در سخنان خود به اوصاف امام مهدی(عج) اشاره کرده اند. حضرت امام رضا علیه السلام در توصیف ویژگی های چهره و سجایای اخلاقی و ویژگی های برجسته آن حضرت می فرمایند: «قائم آل محمد(عج) هاله هایی از نور چهره زیبای او را احاطه کرده است رفتار معتدل و چهره شادابی دارد. از نظر ویژگی های جسمی شبیه ترین فرد به رسول خدا(ص) است. نشانه خاصّ او آن است که گرچه عمر بسیار طولانی دارد، ولی از سیمای جوانی برخوردار است؛ تا آن جا که هر بیننده ای او را چهل ساله یا کمتر تصور می کند. از دیگر نشانه های او آن است که تا زمان مرگ با وجود گذشت زمان بسیار طولانی هرگز نشان پیری در چهره او دیده نخواهد شد».
 
حجت خدا
روزی عثمان بن سعید بن عمری به همراه حدود چهل نفر از بزرگان شیعه به حضور امام عسکری علیه السلام رسیدند تا درباره جانشین آن حضرت سؤال کنند و در آینده از ایجاد اختلاف در مسئله امامت جلوگیری کنند. راوی می گوید: وقتی عثمان بن سعید به حضرت عسکری علیه السلام گفت: آمده ایم تا درباره مطلب مهمی که شما به آن آگاه ترید از شما سؤال کنیم، حضرت عسکری علیه السلام فرمودند: بنشین عثمان. پس از ساعتی امام علیه السلام فرمودند: آیا می خواهید بگویم به چه منظوری آمده اید؟ همه گفتند: ای فرزند رسول خدا، بفرمایید. آنگاه حضرت فرمودند: آمده اید تا درباره حجت خدا و امام پس از من بپرسید. همه گفتند: آری. در این لحظه ناگهان پسری که چهره درخشانی چون ماه داشت و از هر حیث به امام عسکری علیه السلام شبیه بود وارد شد. حضرت فرمودند: بعد از من پیشوای شما و جانشینم این فرزند من است. مواظب باشید پس از من در دین دچار آشفتگی نشوید...

دوران زندگی امام زمان حضرت مهدی (عج)

دوران زندگی امام زمان حضرت مهدی (عج) به چهار دوره تقسیم می شود:

1) از تولد تا غیبت امام زمان حضرت مهدی (عج):

امام زمان حضرت مهدی (عج) پس از تولد حدود پنج سال تحت سرپرستی پدر بزرگوارشان امام عسکری علیه السلام به صورت نیمه مخفی زندگی کردند. یکی از کارهای بسیار مهمی که حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در این دوره انجام دادند این بود که امام زمان حضرت مهدی (عج) را به بزرگان شیعه معرفی کردند تا در آینده در مسئله امامت دچار اختلاف نشوند.

2) غیبت صغری امام زمان حضرت مهدی (عج):

پس از شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام در سال 260 ق دوره غیبت صغری آغاز شد و تا سال 329 ق ادامه پیدا کرد. در این دوره امام زمان حضرت مهدی (عج) از طریق چهار نائب به ادامه امور مردم می پرداختند.

3) دوره غیبت کبری امام زمان حضرت مهدی (عج):

این دوران از سال 329 ق شروع شد و تا زمانی که خداوند مصلحت بدانند ادامه خواهد داشت در این دوره پاسخ به پرسش ها و احکام مردم بر عهده نایبان عام آن حضرت است و حضرت نایب خاصی برای این دوره معرفی نکرده اند.

4) دوره حکومت امام زمان حضرت مهدی (عج):

پس از ظهور، امام زمان حضرت مهدی (عج) بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد.

 

صورت و سیرت امام زمان حضرت مهدی (عج)

چهره و شمایل حضرت مهدی ( ع ) را راویان حدیث شیعی و سنی چنین نوشته اند چهره اش گندمگون ، ابروانی هلالی و کشیده ، چشمانش سیاه و درشت و جذاب ، شانه اش پهن ، دندانهایش براق و گشاد ، بینی اش کشیده و زیبا، پیشانی اش بلند و تابنده . استخوان بندی اش استوار و صخره سان ، دستان و انگشتهایش درشت .گونه هایش کم گوشت و اندکی متمایل به زردی  - که از بیداری شب عارض شده -بر گونه راستش خالی مشکین . عضلاتش پیچیده و محکم ، موی سرش بر لاله گوش ریخته ، اندامش متناسب و زیبا ، هیاتش خوش منظر و رباینده ، رخساره اش در هاله ای از شرم بزرگوارانه و شکوهمند غرق . قیافه اش از حشمت و شکوه رهبری سرشار .نگاهش دگرگون کننده ، خروشش دریاسان ، و فریادش همه گیر " .حضرت مهدی صاحب علم و حکمت بسیار است و دارنده ذخایر پیامبران است . وی   نهمین امام است از نسل امام حسین ( ع ) اکنون از نظرها غایب است . ولی مطلق و خاتم اولیاء و وصی اوصیاء و قائد جهانی و انقلابی  اکبر است . چون ظاهر شود ، به کعبه تکیه کند ، و پرچم پیامبر ( ص ) را در دست گیرد و دین خدا را زنده و احکام خدا را در سراسر گیتی جاری کند . و جهان را پر از عدل و داد و مهربانی کند .حضرت مهدی ( ع ) در برابر خداوند و جلال خداوند فروتن است . خدا و عظمت خدا در وجود او متجلی است و همه هستی او را فراگرفته است . مهدی ( ع ) عادل است و خجسته و پاکیزه . ذره ای از حق را فرو نگذارد . خداوند دین اسلام را به دست او عزیز گرداند . در حکومت او ، به احدی ناراحتی نرسد مگر آنجا که حد خدایی جاری گردد .مهدی ( ع ) حق هر حقداری را بگیرد و به او بدهد . حتی  اگر حق کسی زیر دندان دیگری   باشد ، از زیر دندان انسان بسیار متجاوز و غاصب بیرون کشد و به صاحب حق باز گرداند . به هنگام حکومت مهدی ( ع ) حکومت جباران و مستکبران ، و نفوذ سیاسی   منافقان و خائنان ، نابود گردد . شهر مکه - قبله مسلمین - مرکز حکومت انقلابی مهدی   شود . نخستین افراد قیام او ، در آن شهر گرد آیند و در آنجا به او بپیوندند ...برخی به او بگروند ، با دیگران جنگ کند ، و هیچ صاحب قدرتی و صاحب مرامی   ، باقی   نماند و دیگر هیچ سیاستی و حکومتی ، جز حکومت حقه و سیاست عادله قرآنی   ، در جهان جریان نیابد . آری ، چون مهدی ( ع ) قیام کند زمینی  نماند ، مگر آنکه در آنجا گلبانگ محمدی : اشهد ان لا اله الا الله ، و اشهد ان محمدا رسول الله ، بلند گردد .در زمان حکومت مهدی ( ع ) به همه مردم ، حکمت و علم بیاموزند ، تا آنجا که زنان در خانه ها با کتاب خدا و سنت پیامبر ( ص ) قضاوت کنند . در آن روزگار ، قدرت عقلی توده ها تمرکز یابد . مهدی ( ع ) با تایید الهی   ، خردهای مردمان را به کمال رساند و فرزانگی  در همگان پدید آورد ... .مهدی ( ع ) فریاد رسی است که خداوند او را بفرستد تا به فریاد مردم عالم برسد .در روزگار او همگان به رفاه و آسایش و وفور نعمتی  بیمانند دست یابند . حتی   چهارپایان فراوان گردند و با دیگر جانوران ، خوش و آسوده باشند . زمین گیاهان بسیار رویاند آب نهرها فراوان شود ، گنجها و دفینه های  زمین و دیگر معادن استخراج گردد . در زمان مهدی ( ع ) آتش فتنه ها و آشوبها بیفسرد ، رسم ستم و شبیخون و غارتگری برافتد و جنگها از میان برود .در جهان جای ویرانی نماند ، مگر آنکه مهدی ( ع ) آنجا را آباد سازد .در قضاوتها و احکام مهدی ( ع ) و در حکومت وی ، سر سوزنی  ظلم و بیداد بر کسی نرود و رنجی بر دلی ننشیند .مهدی ، عدالت را ، همچنان که سرما و گرما وارد خانه ها شود ، وارد خانه های مردمان کند و دادگری او همه جا را بگیرد .

اصحاب و یاران امام زمان حضرت مهدی (عج):

1. عثمان بن سعید عمروى (متوفاى سال 257ق.).

2. محمد بن عثمان عمروى (متوفاى سال 304ق.).

3. حسین بن روح نوبختى (متوفاى سال 326ق.).

4. على بن محمد سمرى (متوفاى سال 329ق.).

این چهار تن نماینده بلافصل امام زمان حضرت مهدی (عج) بودند که در ایام غیبت صغرى، پس از شهادت امام حسن عسکرى(ع)، از سال 260 تا 329، به مدت 70 سال به ترتیب، واسطه میان امام زمان حضرت مهدی (عج) وشیعیان ایشان بودند. این چهار نفر به «نوّاب اربعه» مشهورند. ولى در هنگام خروج آن حضرت، 313 نفر از یارانش به او پیوسته و نخستین هسته لشکریان امام زمان حضرت مهدی (عج) را تشکیل مى‏دهند. علاوه بر آنان، هزاران نفر در ایام غیبت آن حضرت به این مقام ارجمند نایل شده‏اند که بر دیگران پنهان مانده است و پنهان خواهد ماند. همچنین افراد بسیارى در ایام غیبت به محضرش شرفیاب گشته و از عنایاتش بهره‏مند شده‏اند که در این جا به نام برخى از آنان اشاره مى ‏گردد:

1. اسماعیل بن حسن هرقلى.
2. سید محمد بن عباس جبل عاملى.
3. سید عطوه علوى حسنى.
4. امیراسحاق استرآبادى.
5. ابوالحسین بن ابى بغل.
6. شریف عمر بن حمزه.
7. ابوراجح حمامى.
8. شیخ حر عاملى.
9. مقدس اردبیلى.
10. محمد تقى مجلسى.
11. میرزا محمد استرآبادى.
12. علامه بحر العلوم.
13. شیخ حسین آل رحیم.
14. ابوالقاسم بن ابى جلیس.
15. ابو عبداللَّه کندى.
16. ابو عبداللَّه جنیدى.
17. محمد بن محمد کلینى.
18. محمد بن ابراهیم بن مهزیار.
19. محمد بن اسحاق قمى.
20. محمد بن شاذان نیشابورى.


زمامداران معاصر امام زمان حضرت مهدی (عج) :

امام زمان حضرت مهدی (عج) از زمان تولد (سال 255 هجرى) تا زمان ظهور و تشکیل حکومت جهانى، با تمام حاکمان و زمامداران کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى، معاصر بوده و خواهد بود؛ اما خلفاى عباسى که در ایام غیبت صغراى آن حضرت بر مسلمانان حکومت راندند، عبارتند از:

1. مهتدى عباسى (255 - 256ق.).

2. معتمد عباسى (256 - 279ق.).

3. معتضد عباسى (279 - 289ق.).

4. مکتفى عباسى (289 - 295ق.).

5. مقتدر عباسى (295 - 320ق.).

6. قاهر عباسى (320 - 322ق.).

7. راضى عباسى (322 - 329ق.).

8. متقى عباسى (329 - 333ق.).

هنگامى که امام زمان حضرت مهدی (عج) ظهور کند و قیام آزادى بخش وى فراگیر شود، برخى از سلاطین و حاکمان کشورها در برابر او تواضع نموده و سر تسلیم فرود مى‏آورند و برخى دیگر با آن حضرت، به مقابله و منازعه بر مى‏خیزند و پس از درگیرى، متحمل شکست و اضمحلال خواهند شد و حکومت آن حضرت، از شرق تا غرب کره زمین را فرا خواهد گرفت. در این باره، روایات فراوانى از معصومین(ع)نقل شده است که براى نمونه، حدیثى را از امام محمد باقر(ع) بیان مى‏کنیم:

عَن أبی جعفر(ع) قال: القائِمُ مِنّا مَنصُورٌ بالرُّعبِ، مُؤیّدٌ بالنَّصر، تُطوى‏ له الأرضُ وَتظهَرُ لَهُ الکنوزُ ویبلغُ سُلطانه المشرقَ والمغرِبَ ویُظِهرُ اللَّهُ دینهُ على الدّینِ کُلّه ولو کَرِهَ المُشرکون فلا یَبقى‏ على وجهِ الأرضِ خرابٌ إلّا عمّر وینزلُ روحُ‏اللَّهِ عیسى بن مریم فیُصلّی خلفه.(1)

قیام کننده از ما منصور به رعب و مؤیّد به نصر است. زمین از براى او در نوردیده شود و گنج‏هاى پنهان را براى او آشکار کند. سلطنت و حکومت او شرق و غرب را فرا خواهد گرفت و خداوند منان، به دست او دین خود را بر همه دین‏ها غالب گرداند، اگر چه مشرکان را خوش نیاید. در روى زمین هیچ خرابى باقى نماند، مگر این که آبادش کند و روح اللَّه، عیسى بن مریم از آسمان نازل شده و بر او اقتدا کند و پشت سرش نماز بخواند.

دیدگاه‌ها  

1


نوشته شده در دوشنبه 94/2/7ساعت 6:27 عصر توسط فاطمه عبدی نظرات ( ) |

ظهور «سفیانی» همانند ظهور «دجّال» نیز در بسیاری از منابع حدیث شیعه و اهل تسنّن به عنوان یکی از نشانه های ظهور مصلح بزرگ جهانی، و یا به عنوان یکی از حوادث آخر زمان، آمده است. [1]

گرچه از بعضی روایات بر می آید که «سفیانی» شخص معیّنی از آل ابوسفیان و فرزندان او است; ولی از پاره ای دیگر استفاده می شود که سفیانی منحصر به یک فرد نبوده بلکه اشاره به صفات و برنامه های مشخصی است که در طول تاریخ افراد زیادی مظهر آن بوده اند.

از جمله در روایتی از امام علی بن الحسین(علیه السلام) نقل شده:

«امر السّفیانی حتم من اللّه ولایکون قائم الاّ بسفیانی» [2]؛ ظهور سفیانی از مسائل حتمی و مسلّم است: و در برابر هر قیام کننده ای یک سفیانی وجود دارد!»

از این حدیث بخوبی روشن می شود که سفیانی جنبه «توصیفی» دارد نه «شخصی» و اوصاف او همان برنامه ها و ویژگیهای او است و نیز استفاده می شود که در برابر هر مرد انقلابی و مصلح راستین یک (یا چند) سفیانی قد علم خواهد کرد.

در حدیث دیگری از امام صادق(علیه السلام) می خوانیم:

«انا و آل ابی سفیان اهل بیتین تعادینا فی الله: قلنا صدق الله و قالوا کذب الله: قاتل ابوسفیان رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) و قاتل معاویة علی بن ابی طالب(علیه السلام) و قاتل یزید بن معاویة الحسین بن علی(علیه السلام) و السّفیانی یقاتل القائم[3]؛ ما و خاندان ابوسفیان دو خاندانیم که در مورد برنامه های الهی با هم مخالفت داریم: ما گفته های پروردگار را تصدیق کرده ایم و آنها تکذیب کردند. ابوسفیان با رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) مبارزه کرد; و معاویه با علی بن ابیطالب(علیه السلام); و یزید با حسین بن علی(علیه السلام); و سفیانی با امام قائم مبارزه خواهد کرد.» .

مخالفت سرسختانه سفیانی با اسلام ـ چنان که گفتیم ـ به همین دلیل بود که اسلام تمام پایه هایی را که شخصیّت جهنمی او بر آن قرار داشت ویران می کرد; لذا از هیچگونه تلاش و کوشش برای خفه کردن انقلاب اسلام فرو گذار نکرد. امّا سرانجام در جریان فتح مکّه آخرین سنگر قدرتش فرو ریخت و برای همیشه به کنار رفت و گوشه نشین شد; هر چند دست از تحریکات پنهانی برنداشت

 

ابوسفیان که سر سلسله سفیانی ها بود مشخّصات زیر را داشت:

1ـ سرمایه داری بود که از طریق غارتگری و غصب حقوق دیگران و ربا خواری و مانند آن به نوایی رسیده بود.

2ـ قدرتمندی بود که از طرق شیطانی کسب نفوذ و قدرت نموده، نقش رهبری احزاب جاهلی را در مکّه و اطراف آن برعهده داشت; و همه شخصیّتش در این دو خلاصه می شد.

پیش از ظهور اسلام برای خود ریاست و حکومتی قابل ملاحظه داشت، امّا پس از ظهور اسلام همه ارکان قدرتش متزلزل گردید، چرا که اسلام دشمن سرسخت همانها بود که قدرت شیطانی ابوسفیانها بر آن قرار داشت; و جای تعجّب نیست که او دشمن شماره یک اسلام شد.

3ـ او مظهر نظام ظالمانه جامعه طبقاتی مکه به شمار می رفت و حمایت بی دریغش از بت و بت پرستی نیز به همین خاطر بود; زیرا بتها بهترین وسیله برای «نفاق افکندن و حکومت کردن» و «تحمیق و تخدیر توده های به زنجیر کشده» و در نتیجه تحکیم پایه های قدرت ابوسفیانها بودند.

مخالفت سرسختانه سفیانی با اسلام ـ چنان که گفتیم ـ به همین دلیل بود که اسلام تمام پایه هایی را که شخصیّت جهنمی او بر آن قرار داشت ویران می کرد; لذا از هیچگونه تلاش و کوشش برای خفه کردن انقلاب اسلام فرو گذار نکرد. امّا سرانجام در جریان فتح مکّه آخرین سنگر قدرتش فرو ریخت و برای همیشه به کنار رفت و گوشه نشین شد; هر چند دست از تحریکات پنهانی برنداشت.

سفیانی

او تمام این صفات را ـ از طریق تربیت و توارث ـ به فرزندش معاویه و از او به نوه اش یزید منتقل ساخت، و آن دو نیز برنامه های پدر را ـ منتها در شکل دیگر ـ تعقیب کردند هر چند سرانجام با ناکامی مواجه گشتند.

ابوسفیان یک مرد به تمام معنی ارتجاعی بود که از جنبش انقلابی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم)سخت بیمناک بود; چرا که اسلام طرحی همه جانبه برای دگرگون ساختن آن جامعه عقب افتاده، و به تمام معنی فاسد داشت; طرحی که با اجرای آن محلّی برای زالوهایی همچون ابوسفیان و دار و دسته اش باقی نمی ماند.

و از این جا می توانیم درک کنیم چرا فرزندان و اعقاب او کوشش داشتند رشته های اسلام را پاره کنند و مردم را به آئینهای جاهلی باز گردانند، هر چند در زیر چرخهای آن سرانجام خرد شدند; ولی به هر حال، ضربه های سنگینی بر پیشرفت اسلام و مسلمین وارد ساختند.

در برابر قیام مصلح بزرگ جهانی «مهدی» نیز «سفیانی» یا سفیانیها قرار خواهند داشت که با قدرت جهنّمی شان سعی دارند در مسیر انقلاب راستین مهدی وقفه ایجاد کنند; زمان را به عقب برگردانند یا لااقل متوقّف سازند; از بیداری و برچیده شدن نظامهای ظالمانه طبقاتی به نفع استثمار کنندگان جلوگیری کنند.

تفاوتی که «سفیانی» با «دجّال» دارد شاید بیشتر در این است که دجّال از طریق حیله و تزویر و فریب، برنامه های شیطانی خود را پیاده می کند، امّا سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی وسیع خود این کار را انجام می دهد; همانگونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادی از روی زمین را زیر پرچم خود قرار خواهد داد. [4] که نظیر آن را در حکومت ابوسفیان و معاویه و یزید در تاریخ خوانده ایم.

هیچ مانعی ندارد که سفیانی آخر الزمان که در برابر مصلح بزرگ جهانی «مهدی» قیام می کند از نواده های ابوسفیان باشد و شجره نامه و نسبش به او منتهی گردد، همانطور که در اخبار آمده است; ولی مهمتر از مسأله نسب این است که برنامه های او و صفات و مشخّصات و تلاشها و کوششهایش همه مانند ابوسفیان است و روشی همسان او دارد.

این «سفیانی» مانند همه ابوسفیانها و همه سفیانی های دیگر، سرانجام در برابر جنبش انقلاب جهانی مهدی (علیه السلام) به زانو در خواهد آمد و تلاشها و کوششها و نقشه هایش نقش بر آب خواهد شد.

از همه مهمتر آن است که باید مردم «دجّالها» و «سفیانی ها» را بشناسانند. این سفیانی ها گذشته از نشانه هایی که قبلا گفتیم نشانه دیگری نیز دارند که نمونه اش در تاریخ اسلام به روشنی دیده می شود، و آن این که:

صلحا و شایستگان را از صحنه اجتماع کنار می زنند و افراد ناصالح و مطرود را به جای آنها قرار می دهند.

تفاوتی که «سفیانی» با «دجّال» دارد شاید بیشتر در این است که دجّال از طریق حیله و تزویر و فریب، برنامه های شیطانی خود را پیاده می کند، امّا سفیانی از طریق استفاده از قدرت تخریبی وسیع خود این کار را انجام می دهد; همانگونه که در اخبار آمده است که او نقاط آبادی از روی زمین را زیر پرچم خود قرار خواهد داد

«بیت المال» را ـ چنانکه در حکومت دودمان ابوسفیان آمده ـ میان حواشی و طرفداران خود تقسیم می کنند; طرفدار انواع تبعیضها، تحمیق ها و پراکندگیها هستند و با این مشخّصات می توان آنها را شناخت و شناساند.

«دجّالها» صفوف ضدّ انقلابی مرموز را تشکیل می دهند، و «سفیانی ها» صفوف ضدّ انقلابی آشکارا، و هر دو، در واقع یک موضع دارند در دو چهره مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضمینی برای «پیشرفت» و «بقای» انقلاب نیست.

میان شیعه معروف است که او از اولاد عنبسه پسر ابوسفیان است و شاید از این رو آن را عیینه دانسته اند که کلمه عیینه در روایت با عنبسه اشتباه شده است. و در روایتی دیگر که شیخ طوسی آن را روایت کرده است وی را از فرزندان عتبه پسر ابوسفیان یاد می کند.

فرزندان ابوسفیان پنج نفرند: عتبه، معاویه، یزید، عنبسه و حنظله. [5]

«دجّالها» صفوف ضدّ انقلابی مرموز را تشکیل می دهند، و «سفیانی ها» صفوف ضدّ انقلابی آشکارا، و هر دو، در واقع یک موضع دارند در دو چهره مختلف، و تا صفوف آنها در هم شکسته نشود تضمینی برای «پیشرفت» و «بقای» انقلاب نیست

ولی در یکی از نامه های امیرمؤ منان(علیه السلام) به معاویه، بطور صریح آمده است که سفیانی از فرزندان معاویه است.

«ای معاویه، مردی از فرزندان تو، بدخوی و ملعون و سبک مغز و ستمکار و واژگون دل و سختگیر و عصبانی است. خداوند رحمت و مهر را از قلب او برده است دائی های او همچون سگ خون آشام اند. گوئیا من، هم اینک او را می بینم اگر می خواستم او را نام می بردم و توصیف می کردم که او پسری چند ساله است، لشکری به سوی مدینه گسیل می دارد. آنها وارد مدینه می شوند و بیش از اندازه دست به کشتار و فحشاء می زنند در این حال مردی پاک و پرهیزکار از آنها فرار می کند، کسی که زمین را از عدل و داد سرشار خواهد ساخت همانگونه که از ظلم و ستم لبریز شده است و من نام او را می دانم و می دانم که در آن روز چند سال دارد و نشانه اش چیست.»

از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمود: «او از فرزندان خالد پسر یزید پسر ابوسفیان است». [6] و ممکن است جدش عنبسه یا عتبه یا عیینه یا یزید از نسل معاویه پسر ابوسفیان باشد که در این صورت اشتباه، برطرف می شود.

از امام باقر(علیه السلام) روایت شده است که فرمود:

«اگر سفیانی را مشاهده کنی، در واقع پلیدترین مردم را دیده ای. وی دارای رنگی بور و سرخ و کبود است، هرگز سر به بندگی خدا فرو نیاورده مکه و مدینه را ندیده است می گوید: پروردگارا انتقام من با آتش ‍ است.» [7]

موارد فوق نشانه هایی از سفیانی بود.

 


نوشته شده در دوشنبه 94/2/7ساعت 6:25 عصر توسط فاطمه عبدی نظرات ( ) |

همه ادیان الهی در دو موضوع پایان تاریخ و پایان جهان سخن گفته و اظهار نظر کرده اند. بشر به مقتضای حب ذات و طبیعت جستجوگرش همواره به آغاز و انجام جهان و خود می اندیشیده است، با این همه آن چه برای او مهم تر می نماید انجام این دو امر است. به سخنی دیگر از مهم ترین دغدغه های فلسفی انسان دانش به فرجام بشر نه تنها در زمین بلکه در جهان مادی ای است که ما از آن به عالم تعبیر می کنیم. مسأله پایان تاریخ و فرجام بشر نه تنها مورد توجه ادیان الهی و غیرالهی بوده است بلکه فلاسفه و مکاتب بشری را نیز وادار به پیشگویی نموده است. بی گمان سخن فوکویاما در نظریه فلسفی- پیشگویانه پایان تاریخ و یا مرحله کمونیسم در فلسفه جبری- تاریخی مارکس، یا ظهور مسیح یهودیان، بازگشت مسیح ترسایان، ظهور بودای دوازدهم، تولد یا ظهور مهدی(ع) مسلمانان و یا منجی زرتشتیان همه حکایت از این دغدغه بشری دارد. در همه این پیشگویی های مربوط به پایان تاریخ بشری خبرهایی از سعادت و خوشبختی و پایان ستم و بیداد و بی عدالتی است. در تمام نگرش فلسفی و جبرگرایانه تاریخی این ملل و نحل کم و بیش سخن از سرانجام خوش و سعادت آمیز و ظهور رفاه و نعمت و عدالت و آسایش و آرامش است. به این معنا که این امر قطعی و یقینی بوده و تاریخ به صورت جبری به این سمت و سو در حرکت است و دیر یا زود این امر جامه تحقق خواهد پوشید.
اما این تنها مسأله و دغدغه بشر نیست. مسأله دیگری که در ردیف آن ذهن انسان را به خود مشغول داشته است، مسأله پایان تاریخ نیست بلکه دغدغه پایان جهان دنیوی است. در این وادی هر کس به روشی سخن گفته و داده های علمی و فلسفی خود را طرح کرده است. دانشمندان عرصه های مختلف علمی به ویژه ستاره شناسان و اخترپژوهان به این مسأله توجه داده اند که انجام گیتی چگونه خواهد بود. هر روز بر پایه داده هایی که ابزارهای نوین اخترپژوهی فراهم می آورد از سوی ایشان تحلیل شده و به اطلاعات مهمی تبدیل و در اختیار رسانه ها و مردم قرار می گیرد. این داده ها و اطلاعات سخن از پیدایش یا نابودی اختری یا کهکشانی می دهد که در دور دست ها اتفاق می دهد. هر از گاهی سخن از پایان و خاموشی گیتی و جهان مادی کنونی در مطبوعات و دیگر رسانه ها به میان می آید و توجه افکار عمومی را به خود مشغول می دارد. گروه های مذهبی با پدیداری دنباله داری دست به خودکشی جمعی می زنند و به امید پایان جهان خود را در آتش می سوزانند.(1) این نه مسأله امروز ما بلکه مسأله ای است که از دیرباز اذهان را به خود مشغول داشته است.
قرآن نیز به هر دوی این دغدغه های بشر توجه داشته و به پاسخگویی و تبیین آن پرداخته است. در مسأله پایان تاریخ بشری، پایانی خوش بینانه و سعادت آمیز و روشنی را برای بشر ترسیم نموده است که در اندیشه شیعی به صورت عدالت جهان گستر مهدوی (عج) ظهور و بروز می کند.
مطالبی که در پی می آید درباره انجام و پایان جهان است و این که قرآن چه سرنوشت و نشانه هایی را برای پایان جهان بیان کرده است. با هم این مقاله را می خوانیم:
با نگاهی به مجموعه آیات قرآن درمی یابیم که قرآن زوال و نیستی جهان کنونی را مترادف با نیستی محض آن نمی داند بلکه آن را در بخشی از یک فرآیند قرارداده که به مفهومی پایانی برای آن متصور نیست. به این معنا که نیستی و زوال دنیا و جهان مادی کنونی برای تبدیل شدن به جهانی نو با شکل و شمایل و ماهیتی دیگر می باشد. تبدیل جهان مادی به جهانی دیگر نیازمند فروپاشی این دنیای مادی است که قرآن از آن به «یوم تبدل الارض غیرالارض والسموت» تعبیر می کند. آن چه از آیات قرآن - و حتی بعضی از سوره های اختصاصی که به مسأله پرداخته است- برمی آید، جهان هنگام تبدل از صورتی به صورت دیگر و ایجاد «طرحی نو» دچار حوادث و رخدادهایی می گردد که در قرآن از آن به «اشراط الساعه » تعبیر شده است. برای آشنایی خوانندگان با این تحولات و رخدادها نگاهی به این آیات داریم، باشد که از آن پند گرفته و به قیامت رستاخیز بیندیشیم.

حوزه معنایی اشراط الساعه در قرآن

اشراط جمع «شرط» به معنای نشانه یا آغاز و ابتدای چیزی است؛ و ساعت نیز به جزیی از اجزای شبانه روز گفته می شود. مقصود از ساعت در آیات قرآنی، قیامت است؛ بنابراین، مراد از اشراط الساعه، نشانه هایی است که پیش از قیامت یا در آستانه ظهور قیامت، واقع می شود. البته برخی از مفسران درباره تفسیر ساعت به این معنا اختلاف نموده و گفته اند: ساعت به معنای زمان محدود است، و منظور از «الساعه» در آیات قرآن نیز، زمان مرگ انسان است. در حقیقت این سخن ایشان اشاره به مسأله ای دارد که در اصطلاح از آن به قیامت شخصی افراد تعبیر می کنند. بنابراین مراد از اشراط الساعه، نشانه های زمان مرگ و ظهور آثار ضعف و سستی در بدن و قوای آن است که پس از آن قیامت و رستاخیز فرد رخ می دهد. اهل تأویل و عرفان به این گونه تفسیر آیه علاقه مند هستند و آیات آفاقی و انفسی را به این شیوه تأویل می برند که می توان آن را از باب بیان حقایق و لطایف قرآن دانست. اما آن چه مورد توجه ما در این نوشتار است توجه به عبارات و در نهایت اشارات قرآن است نه حقایق و یا لطایف آن.
واژه اشراط در قرآن فقط یک بار و به صورت اضافه به ضمیر قیامت به کار رفته است: «فقد جاء اشراطها»؛(2) هنگامی که نشانه های قیامت بیاید. بر پایه دیدگاه بسیاری از مفسران به استناد روایتی از رسول اکرم(ص) که بعثت خود و قیامت را مانند دو انگشت شهادت و میانی دانسته، یکی از اشراط و نشانه های بعثت پیامبر(ص) است.(3) مفسران، برخی از تحولات اجتماعی و هم چنین فروپاشی نظام طبیعت و درهم پیچیده شدن و تبدیل آسمان و زمین پیش از ظهور قیامت را که در آیات گوناگونی به آنها اشاره شده، از نشانه های قیامت دانسته اند. در روایات نیز بر تحولات اجتماعی و دگرگونی های کیهانی که پیش از قیامت واقع می شود عنوان اشراط الساعه و نشانه های رستاخیز اطلاق شده است.
براین اساس می توانیم «اشراط الساعه را سلسله ای از حوادث اجتماعی و طبیعی بدانیم که از زمان بعثت رسول اکرم(ص) آغاز، و تا فروپاشی کامل نظام طبیعت ادامه می یابد. در حقیقت همه این حوادث و رخدادها را می توان نشانه هایی از ظهور قیامت دانست.
در سایر ادیان آسمانی نیز به علامت ها و نشانه های ظهور قیامت اشاره شده است؛ چنان که در دین نصارا از آشوب های اجتماعی با خروج دجال(4)، فرود آمدن عیسی(ص) از آسمان، دمیدن اسرافیل در صور، خاموش شدن خورشید و ماه، فرو افتادن ستارگان، زلزله زمین و به لرزه درآمدن ارکان آسمان(5) به عنوان نشانه های ظهور رستاخیز سخن به میان آمده است. ازسوی دیگر، دستاوردهای دانش بشری نیز از پایان پذیرفتن انرژی خورشید و عمر منظومه شمسی، تبخیر اقیانوس ها و نرم شدن صخره ها و سرانجام به سردی گراییدن نظام کنونی دنیا خبر می دهد.
درباره تقسیم بندی نشانه های قیامت میان صاحب نظران اختلاف است. «آلوسی» آن ها را به نشانه های موسع که بقای دنیا پس از ظهور آن ها مدتی طولانی ادامه دارد، مانند افزایش تبه کاران و نشانه های مضیق که دنیا پس از ظهور آن ها عمری کوتاه دارد، مانند ظهور مهدی (عج) و فرود آمدن عیسی (ع) تقسیم کرده است. (6) برخی دیگر از مفسران قرآن این نشانه ها را به سه دسته تقسیم کرده اند: .1 نشانه هایی که ظاهر شده و از میان رفته است، مانند بعثت رسول اکرم(ص)، .2 نشانه هایی که ظاهر شده و همچنان ادامه دارد، مانند رباخواری، .3 نشانه هایی که تاکنون ظاهر نشده است. مانند خروج دجال. بعضی دیگرنیز معتقدند نشانه های رستاخیز به سه دسته از رخدادها اطلاق می گردد: .1 حوادث مهم پیش از پایان جهان، مانند بعثت پیامبر(ص)، .2 حوادث هولناک که در آستانه پایان جهان، مانند فروپاشی کوهها، .3 حوادث تکان دهنده در آغاز رستاخیز و نشانه های شروع قیامت، مانند تبدیل زمین و آسمان.(7) چنین به نظر می رسد که می توان مجموعه نشانه های رستاخیز را به دو بخش اساسی تقسیم کرد: .1 تحولات اجتماعی در حلقه پایانی حیات دنیا رخ می دهد، .2 دگرگونی کیهانی که به فروپاشی نظام دنیا و ظهور قیامت می انجامد.
از سوی دیگر در بسیاری از روایات و تفاسیر از برخی حوادث اجتماعی و طبیعی که پیش از وقوع قیامت رخ می دهد و بعضی از آن ها در قرآن نیز آمده است به عنوان حوادث آخرالزمان یاد شده که آن حوادث از نشانه های رستاخیز نیز هست، بنابراین، برخی از مصادیق نشانه های قیامت و حوادث آخرالزمان یکی است. در این نوشتار تنها از رخدادهای طبیعی و دگرگونی های کیهانی مانند «طلوع خورشید از مغرب»، «ظهور دود در آسمان»، دمیده شدن در صور»، «تاریک شدن خورشید، ماه و ستارگان»، «شکافتن آسمان»، «زلزله ویرانگر زمین»، «فروپاشی کوهها» و «دگرگونی دریاها» بحث می شود و بحث از دگرگونی های اجتماعی به نوشتاری دیگر وانهاده می شود.

نشانه های ظهور قیامت

1- ظهور دود (گاز) در آسمان: یکی از نشانه های قیامت، ظهور دود و گاز در آسمان دانسته شده است: «فارتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین».(8) برخی از مفسران این آیه را ناظر به یکی از نشانه های رستاخیز دانسته و گفته اند: «منظور از «دخان مبین» همان دود غلیظی است که در پایان جهان و در آستانه قیامت، صفحه آسمان را می پوشاند و سرآغاز عذاب دردناک الهی برای ستمگران است.
در حدیثی از رسول خدا(ص) در مورد آیه فوق آمده است: این دود میان مشرق و مغرب را پر می کند و 04 شبانه روز باقی می ماند و بر اثر آن حالتی شبیه زکام به مومن دست می دهد، ولی کافر شبیه افراد مست شده و دود از بینی و گوش ها و پشت او بیرون می آید.
.2 دمیده شدن صور: یکی از نشانه های رستاخیز، نفخه مرگ است که با وقوع آن جانداران آسمان ها و زمین می میرند چنان که قرآن به همین مساله اشاره کرده و می فرماید: «و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض...»(9) از ظاهر آیه «فاذا نفخ فی الصور نفخه واحده¤ و حملت الارض والجبال فدکتا دکه واحده» (10) چنین برمی آید که دمیده شدن در صور پیش از درهم کوبیده شدن زمین و کوه هاست. برخی آیه «و یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الارض...»، روزی که در صور دمیده شود اهل آسمان و زمین را فزع دربرمی گیرد، را نیز در مورد نفخه مرگ یا اعم از آن و یا زنده ساختن آن ها دانسته اند.
.3 تاریک شدن خورشید، ماه و ستارگان: قرآن از تاریک شدن خورشید به «تکویر» (جمع شدن و پیچیده شدن مانند پیچیده شدن عمامه بر سر) یاد کرده است. «اذا الشمس کورت». در آیه ای دیگر به جمع شدن خورشید و ماه و به هم پیوستن آن دو که به گفته برخی به معنای تاریک شدن آنهاست اشاره شده است. «و جمع الشمس والقمر»، هم چنین از تاریک شدن ستارگان با واژه هایی هم چون «انکدار» (تاریکی): «واذا النجوم انکدرت»، «طمس» (ناپدید شدن): «فاذا النجوم طمست» و «انتثار» (پراکنده شدن و فرو ریختن): «و اذا الکواکب انتثرت» سخن به میان آورده است. دستاوردهای دانش بشری گرچه از تعیین زمان تاریک شدن ستارگان ناتوان است، اما تایید می کند که در هر لحظه با گذشت زمان، از انرژی آنها کاسته شده و سرانجام به خاموشی خواهد گرایید.(11) پس از آن گاه که خورشید و ماه و ستارگان تاریک گشتند، زمین با نور پروردگار روشن می شود: «واشرقت الارض بنور ربها». برخی گفته اند: بعید نیست مراد از روشن شدن زمین به نور پروردگار، کنار رفتن پرده و حجاب و ظهور حقیقت اشیا و آشکار شدن کارهای خیر و شر برای ناظران باشد.
.4 شکافتن کرات: در شماری از آیات، از شکافتن آسمان پیش از قیامت، سخن به میان آمده است. مراد از آسمان در این آیات، کرات آسمانی است.
قرآن مجید از دگرگون شدن نظام کواکب و شکافته شدن کرات آسمانی با تعبیرهای مختلفی یاد کرده است.
الف. حرکت شدید و دورانی: «یوم تمور السماء مورا». «مور» گاه به معنای حرکت شدید، و گاه به معنای حرکت دورانی است. از این رو به گرد و غباری که با حرکت باد به هر سوی پراکنده می گردد «مور» گفته می شد. آوردن واژه «مورا» به صورت مصدر، تاکیدی بر شدت این حرکت و گردش است.
ب. گداخته شدن: «یوم تکون السماء کالمهل». تولید انرژی و گرما بر اثر حرکت اشیا از دستاوردهای علمی است، بنابراین، شاید گداخته شدن آسمان نتیجه حرکت و چرخش شدید آن باشد.
ج. سستی و پراکندگی: «وانشقت السماء فهی یومئذ واهیه». در آن هنگام آسمان ها از هم شکافته، سست گردیده و فرو می ریزند. «واهیه» به معنای سستی و از هم وارفتگی است.
د. شکافته شدن: این رخداد با واژه هایی همچون «انشقاق»: «اذاالسماء انشقت»، «تشقق»: «و یوم تشقق السماء بالغمم»، «انفطار»:«اذا السماء انفطرت»، «فرج»: «اذا السماء فرجت» و «فتح»: «و فتحت السماء فکانت ابوبا» «کشط»: «واذا السماء کشطت»، آمده است. برخی گفته اند: بعید نیست این گونه آیات کنایه از آن باشد که ابر جهل و نادانی کنار می رود و عالم آسمان که عالمی غیبی است آشکار می شود و ساکنان آن (فرشتگان) ظاهر گشته، به زمین که جایگاه انسان است نازل می شوند.
از دیگر رخدادهایی که قرآن درباره آن تصریح می کند انشقاق و دو پاره شدن ماه است: «اقتربت الساعه وانشق القمر». بخش اول آیه به نزدیک شدن قیامت اشاره دارد و به نظر برخی بخش دوم آیه (انشق القمر) به دلیل عطف آن بر «اقتربت الساعه » به یکی از اشراط الساعه و نشانه های نزدیک شدن قیامت اشاره دارد. (12) از نظر این گروه، اگرچه این حادثه هنوز واقع نشده است؛ اما از آنجا که تحقق آن در آینده قطعی است، قرآن با لفظ ماضی از آن یاد کرده است؛ اما به اتفاق مسلمانان برپایه شأن نزول و روایات وارده ذیل آیه مورد بحث، این رویداد حادثه ای تاریخی و از معجزاتی است که در پی درخواست مشرکان و با فرمان رسول خدا(ص) به وقوع پیوسته است. چنان که آیه بعد که برخورد مشرکان با این پدیده را بیان کرده و می گوید: آنها انشقاق قمر را سحر پنداشته اند: «... و یقولوا سحر مستمر» نظر پیشین را رد و تحقق این حادثه درگذشته را تایید می کند.
برخی در وجه ارتباط دو بخش آیه «اقتربت الساعه و انشق القمر»؛ گفته اند: شکافته شدن ماه از نشانه های نبوت پیامبر(ص) است و بعثت آن حضرت نیز یکی از اشراط الساعه می باشد.
هـ درهم پیچیدن: «یوم نطوی السماء کطی السجل للکتب»، تعبیر «طی السجل للکتب» به این معناست که هرگاه صفحه ای پیچیده شود، الفاظ موجود در آن نیز پیچیده می شود و از تشبیه مذکور در آیه درهم پیچیده شدن کامل نظام آسمان استفاده می شود. برخی گفته اند: مراد از این آیه آن است که آسمان از غیرخدا غایب گشته، از آن عین و اثری ظاهر نمی شود و از آنجا که آسمان مانند دیگر اشیا از مفاتح و خزائن غیب نازل شده مراد از پیچیده شدن آسمان، بازگشتن آن به همان خزائن است. (13)
.5 زلزله شدید: پیش از وقوع قیامت زلزله ای سخت سراسر زمین را فرا می گیرد؛ به گونه ای که همه محتویات خود از جمله اجساد مردگان را به بیرون می افکند: «اذا زلزلت الارض زلزالها¤ واخرجت الارض اثقالها» و چنان از هم شکافته می شود که اجساد به سرعت از آن جدا شوند: «یوم تشقق الارض عنهم سراعا». قرآن این زلزله را «عظیم» وصف کرده و بیان داشته که با وقوع آن، هر شیردهنده ای از فرزند شیرخوارش غافل می شود و هر آبستنی بار خود را فرو می نهد و همه مردم چون مستان به نظر می آیند: «ان زلزله الساعه شیء عظیم¤ یوم ترونها تذهل کل مرضعه عما ارضعت و تضع کل ذات حمل حملها و تری الناس سکری و ما هم بسکری ولکن عذاب الله شدید» از زلزله زمین در آیاتی دیگر با واژه های «رجف» و «رج» به معنای لرزش و حرکت شدید یاد شده است؛ مانند: «ترجف الراجفه، و ترجف الارض والجبال»؛ و «اذا رجت الارض رجا».
6-فروپاشی کوه ها: فروپاشی کوه هایی که به طور طبیعی بر اثر زلزله شدید زمین حاصل می شود، خود طی مراحلی انجام می پذیرد.
الف. زمین و کوه ها به شدت می لرزد: «یوم ترجف الارض و الجبال».
ب. از جا کنده می شود: «و حملت الارض والجبال» برخی مراد از حمل زمین و کوه ها را احاطه قدرت بر آنها دانسته اند که در قیامت ظهور می یابد.
ج. به حرکت درمی آید: «و تسیر الجبال سیرا»؛ چنان که برخی از مفسران «بس» در آیه «وبست الجبال بسا» را نیز به معنای به حرکت درآوردن آنها دانسته اند.
د. درهم کوبیده می شود: «فدکتا دکه وحده».
هـ. به صورت توده ای از شن های متراکم درمی آید: «و کانت الجبال کثیبا مهیلا».
و. پس از متراکم شدن، به ذرات کوچکتری تبدیل شده، به صورت گردوغباری پراکنده می شود: «وبست الجبال بسا¤ فکانت هباء منبثا». گفته شده: «هباء» غباری است که در ستونی از نور خورشید که از منفذی تابیده شود قابل رؤیت است. این امر نشان نهایت خردشدن و ریزشدن سنگ های عظیم کوه هاست. برخی گفته اند: کوه ها در اصل اجزایی متفرق مانند ذرات منتشر در هوا بودند که برخی از فرشتگان الهی آنها را جمع کرده و به صورت کوه درآوردند و باوقوع قیامت دوباره به صورت اصلی خویش باز می گردد؛ زیرا در قیامت هر چیزی به اصل خویش باز می گردد.
ز. غبارهای پراکنده به شکل پشم های حلاجی شده که با تندباد حرکت کند و تنها رنگی از آنها در آسمان دیده شود درمی آید: «و تکون الجبال کالعهن المنفوش.»
ح. سرانجام از کوه ها شبح یک سراب در بیابان خشک باقی می ماند: «و سیرت الجبال فکانت سرابا» و با از بین رفتن کامل کوه ها ناهمواریهای زمین از بین می رود: «فیذرها قاعا صفصفا¤ لا تری فیها عوجا و لا امتا.» برخی گفته اند: مراد از تبدیل شدن کوه ها به سراب، انعدام کوه ها و باطل شدن حقیقت آنهاست. به این ترتیب آن کوه های محکم و استوار که حقایقی دارای جرمی بس بزرگ و نیرومند بودند و طوفانها نمی توانست آنها را حرکت دهد، به سرابی باطل تبدیل می شوند که هیچ حقیقتی ندارد.
7- دگرگونی دریاها: دگرگونی دریاها در قرآن با دو واژه «تسجیر»: (برافروخته شدن) «و اذا البحار سجرت» و «تفجیر» (منفجرشدن): «و اذا البحار فجرت» بیان شده است. در معنای این دو واژه نظرات گوناگونی ارائه شده است؛ مانند: به هم پیوستن آبهای زمین و پرشدن و یکی شدن دریاها، خشک شدن دریاها و برافروخته شدن و آتش گرفتن دریاها. برخی گفته اند: دریاها با متلاشی شدن کوه ها در میان آنها پر می شود و آب سراسر خشکی را فرا می گیرد. برخی دیگر احتمال داده اند که بر اثر زمین لرزه و آتشفشان ها آب دریاها با مواد مذاب زمین که در حال غلیان و جوشش است برخورد کرده، دچار برافروختگی شود. یا به واسطه سقوط پاره های ستارگان آسمان که هنوز خاموش نشده و افتادن آنها، دریاها به حالت غلیان و جوشش درآید. پاره ای از مفسران برافروختن و سوختن آب دریاها را به سبب تجزیه شدن دو عنصر آب، یعنی اکسیژن و هیدروژن و سوختن آنها دانسته و با این دیدگاه به دنبال ارائه تفسیری علمی از این رخداد برآمده اند.
بدین ترتیب با فروپاشی کامل نظام طبیعی، آسمان و زمین ساختاری نوین پیدا می کند: «یوم تبدل الارض غیرالارض و السموت.» همچنین گفته شده است «با تدبر کافی در آیات مربوط به تبدیل زمین و آسمان می توان فهمید که مراد از این «تبدیل» آن معنایی که معمولا به ذهن می رسد نیست، بلکه مراد این است که نظام دنیا کاملا از بین رفته و نظامی دیگر با شئونی دیگر غیر از آنچه ما تصور می کنیم پدید می آید.»
برخی در توضیح چگونگی تبدیل آسمانها و زمین گفته اند: اهل بصیرت، پیش از وقوع قیامت امور و احوال آخرت را با چشم اخروی می بینند و برای مشاهده روز قیامت، به مرگ طبیعی نیازی ندارند؛ زیرا با تبدیل نشئه دنیوی آنها به نشئه اخروی و تبدیل گوش ها و چشم ها و حواس آنها به گوش ها و چشم ها و حواس اخروی، همه موجودات آسمان و زمین نیز نزد آنان تبدیل می گردند؛ زیرا هریک از موجودات طبیعی دارای دو نشئه است که نشئه دنیوی آنها با حواس دنیوی و نشئه اخروی آنها با بدل شدن این حواس به حواسی اخروی قابل مشاهده است و آیه 48 ابراهیم به این تبدیل اشاره دارد (14) و بیشتر اهل بهشت هم اکنون در بهشت اند؛ چنان که بیشتر اهل جهنم نیز هم اکنون در جهنم اند؛ ولی به سبب نداشتن حواس اخروی آن را درک نمی کنند و آخرت با از بین رفتن حجاب ها و ظهور حقایق و زوال تعینات و تمیز حق از باطل، حاصل می شود. (15)
از آیه 22ق نیز استفاده می شود که هرچه انسان در قیامت مشاهده می کند، در دنیا موجود بوده و برای وی مهیا گشته است؛ ولی او از آنها غافل است و ویژگی روز قیامت آن است که در آن روز پرده کنار رفته و آنچه پشت آن است دیده می شود. پس حقیقت معاد ظهور حقیقت اشیا پس از خفای آن است و بیشترین صفاتی که در قرآن برای قیامت ذکر شده به آن روز اختصاص ندارد؛ بلکه این صفات در روز قیامت کاملا آشکار می شود. (16)

پانوشت ها:

1-نمونه های آن در خودکشی گروهی پیروان فرقه کورش در آمریکا و فرقه هایی در جنوب شرق آسیا در مطبوعات سال های گذشته به وفور یافت می شود.
2-محمد (47)، 18
3-روح المعانی، مج14، ج26، ص80-81؛ التحریر و التنویر، ج26، ص.109
4-قاموس کتاب مقدس، مستر هاکس، اساطیر، تهران، ص .375
5-کتاب مقدس، متی: 24
6-روح المعانی، سیدمحمود آلوسی، دارالفکر، بیروت، مج14، ج25، ص.81
7-پیام قرآن، ج6، ص.21
8-دخان (44)، 10
9-زمر(39)، 68
10-حاقه (69)، 13و14
11-از کهکشان تا انسان، ص348 و 350؛ پیام قرآن، ج6، ص.34
12-دائره المعارف تشیع، ج2، ص189؛ التحریر و التنویر، ابن عاشور، ج27، ص.168
13-المیزان، ج14، ص328-.329
.5ق (50)، 44
14-اسفار، ج9، ص282
15-تفسیر صدرالمتالهین، ج7، ص.19
16-المیزان، ج12، ص.88
لینک به کیهان:http://www.kayhannews.ir/831020/6.htm
خلیل منصوری ( با نام مستعار مرکز فرهنگ و معارف قرآن در کیهان چاپ شد در کیهان چاپ شد)


CopyRight © maarefquran.org

نوشته شده در دوشنبه 94/2/7ساعت 6:23 عصر توسط فاطمه عبدی نظرات ( ) |

شانه‌های حتمی[1]

از جعفر صادق نقل شده‌است:

پیش از قیام قائم پنج علامت حتمی است: یمانی، سفیانی، صیحه آسمانی، کشته‌شدن نفس زکیه، و فرورفتن سرزمین بیداء.[5]

خروج سفیانی

نوشتار اصلی: خروج سفیانی

به‌باور شیعه، سفیانی از نسل ابوسفیان است و در نهایت به‌دست حجت بن حسن (مهدی) شکست خورده و کشته می‌شود. از علی بن حسین زین‌العابدین (امام چهارم شیعیان) نقل شده: «امر قائم از سوی خداوند حتمی است، و امر سفیانی نیز از جانب خداوند قطعی است. قائم ظهور نمی‌کند مگر پس از آمدن سفیانی.»[6]

خروج یمانی[7]

نوشتار اصلی: سید یمانی

خروج یمانی از یمن (احتمالاً در ماه رجب) از یمن که به پشتیبانی از اهل بیت علیه سفیانی قیام می‌کند و مردم را به حق و عدل فرامی‌خواند. این سپاه در عراق با سپاهی که از خراسان آمده متحد می‌شوند.

نوشتار(های) وابسته: شیعیان یمن

صیحه آسمانی

نوشتار اصلی: صیحه آسمانی

صدای آسمانی در ماه رمضان (احتمالاً سحرگاه بیست‌وسوم). که صدای جبرئیل و در حمایت از اهل بیت محمد است. به‌گونه‌ای که هر کس در هر کجای زمین، آن‌را خواهد شنید و معنی آن را به زبان خود خواهد فهمید. احتمالاً در همان روز صدایی دیگر شنیده می‌شود که از طرف شیطان و در حمایت از سفیانی است، که سبب تردید مردم می‌شود.[8]

کشته شدن نفس زکیه

نوشتار اصلی: کشته‌شدن نفس زکیه

کشته شدن نفس زکیه (انسان بی‌گناه)[9] در خانه خدا (مسجدالحرام) و بین حجرالاسود و مقام ابراهیم. احتمالاً در 25 ذی‌الحجه. احتمالاً هم‌زمان با کشته شدن این فرد پسرعمو و دخترعموی او هم در شهر مدینه کشته می‌شوند و جنازه آن‌ها را جلوی درب مسجد محمد یا مسجدالنبی آویزان می‌کنند.

فرورفتن لشکر سفیانی در سرزمین بیدا

فرورفتن لشکری که سفیانی به عربستان فرستاده در بیابانی به نام بیدا که بین مکه و مدینه واقع شده‌است.[10]

علی بن ابی‌طالب در آیه? ذیل وَلَوْ تَرَی إِذْ فَزِعُوا فَلَا فَوْتَ می‌گوید: «کمی پیش از قیام مهدی، سفیانی خروج می‌کند؛ سپس به‌اندازه دوران حاملگی یک زن که نزدیک به 9 ماه است حکومت می‌کند. لشکریان او وارد مدینه می‌شوند تااین‌که به بیداء می‌رسند و خداوند آنان را در زمین فرومی‌برد.»[11]

نشانه‌های غیرحتمی

نشانه‌های دیگری که رخ دادنشان حتمی نیست، عبارتند از:[2][12]

  • اختلاف بنی‌عباس در ریاست دنیا و زوال حکومت ایشان
  • کشته شدن آخرین پادشاه بنی‌عباس به نام «عبدالله».
  • خورشیدگرفتگی در نیمه ماه رمضان، برخلاف عادت
  • ماه‌گرفتگی در آغاز یا آخر آن ماه رمضان، برخلاف عادت
  • خروج مردی از قزوین که همنام یکی از پیامبران است و جور و ستم زیادی به مردم می‌کند.
  • خروج شیصبانی
  • فرو رفتن بخش غربی مسجد دمشق
  • فرو رفتن یکی از روستاهای شام به نام خرشنا در زمین.
  • ویرانی بصره
  • کشتن فردی که علیه سفیانی قیام کرده در پشت کوفه همراه هفتاد نفر از یارانش.
  • ویران شدن دیوار مسجد کوفه.
  • به‌اهتزاز درآمدن پرچم‌های سیاه از جانب خراسان. این سپاه در منطقه‌ای نزدیک شیراز با سپاه سفیانی خواهد جنگید و اولین شکست را بر آنان تحمیل خواهد کرد. این پرچم‌ها تا زمانی که به بیت‌المقدس برسند، پایین آورده نخواهند شد.
  • ظهور مغربی در مصر و حکومت او بر مردم شام.
  • فرود ترک‌ها به جزیره.
  • ورود رومیان به رمله.
  • طلوع ستاره درخشان در سمت مشرق که همچون ماه می‌درخشد سپس دو جانب آن خم گردد که نزدیک شود که آن دو جانب به همدیگر متّصل شوند.
  • پدید آمدن سرخی در آسمان که در فضا پراکنده گردد.
  • آتشی در طول مشرق، آشکار شود و سه روز یا هفت روز در آسمان باقی بماند.
  • آزادی عرب از اسارت و حکومتشان بر شهرها و کشورها.
  • بیرون رفتن عرب از تحت نفوذ سلطان عجم (غیرعرب).
  • کشتن امیر مصر، توسّط مردم مصر.
  • ویرانی گسترده در شام و عراق.
  • کشمکش سه گروه در شام (اصهب و ابلق و سفیانی)
  • به جنبش در آمدن بیرق‌های قیس از مصر.
  • آمدن اسب‌هایی از جانب مغرب، تا اینکه در کنار حیره (نزدیک کوفه) بسته شوند.
  • برافراشته شدن پرچم‌های سیاه از جانب مشرق به سوی حیره.
  • طغیان آب فرات، به طوری که سرازیر کوچه‌های کوفه گردد.
  • خروج شصت دروغگو که همه آنان ادّعای پیامبری می‌کنند.
  • خروج دوازده نفر از نژاد ابوطالب که همه آنها خلایق را به اطاعت خویش می‌خوانند.
  • سوزاندن مردی بلندمقام از شیعیان بنی‌عبّاس بین سرزمین جلولاء (واقع‌در هفت‌فرسخی خانقین) و سرزمین خانقین.
  • بستن پلی نزدیک محله «کرخ» بغداد.
  • برخاستن باد سیاهی در بغداد، در آغاز روز.
  • زمین‌لرزه شدید در بغداد.
  • فرو رفتن بیش‌تر شهر بغداد در زمین بر اثر زمین‌لرزه.
  • ترس عمومی که عراق و بغداد را فراگیرد.
  • مرگ‌های سریع و عمومی در بغداد.
  • کم شدن اموال و انسان‌ها و محصول کشاورزی.
  • دو بار پیدایش ملخ، یکی در فصل خود و دیگری در غیر فصل خود؛ تاآن‌جاکه زراعت‌ها و غلاّت را از بین ببرد.
  • کم شدن غلاّت و محصولات گیاهی و بروز قحطی
  • اختلاف و کشمکش دو صنف از عجم (غیرعرب)، و خونریزی بسیار میانشان.
  • خرابی ری
  • جنگ بین جوانان ارمنی و آذربایجانی.
  • بیرون آمدن بردگان از زیر فرمان اربابان و کشتن اربابان.
  • مسخ شدن گروهی از بدعت‌گذاران به میمون و خوک.
  • پیروزی بردگان بر شهرهای اربابان.
  • ندای غیرعادی از آسمان بر همه جهان به طوری که هرکسی در هر زبانی باشد آن ندا را به زبان خودش می‌شنود.

در کل 5 صدا از آسمان شنیده خواهد شد که فقط مورد چهارم (که در ماه رمضان است) حتمی است. 3 صدای اول در ماه رجب و به این شکل خواهد بود:

  • * ندای اول: «ألا لعنة الله علی القوم الظالمین»؛ «بدانید لعنت خدا شامل حال جمعیت ظالم و ستمکار می‌شود.»
  • * ندای دوم: «یا معاشرالمؤمنین أزفة الآزفة؛ «ای گروه مؤمنان! قیامت (ظهور) نزدیک شده‌است.»
  • * ندای سوم: (که همراه با بدن آشکار و نمایانی است): «ألا إن الله بعث مهدی آل محمد للقضاء علی‌الظالمین»؛ «بدانید که خداوند مهدی آل محمد (ص) را برای اجرای قضای خود بر ستمکاران برانگیخت و فرستاد.»
  • * صدای چهارم که در ماه رمضان (احتمالاً سحرگاه بیست‌وسوم) است و از طرف جبرئیل خواهد بود، در حمایت از اهل بیت شهادت خواهد داد.
  • * صدای پنجم که از طرف شیطان است (احتمالاً غروب بیست‌وسوم) به‌طرفداری از سفیانی خواهد بود.
  • پیدایش چهره و سینه انسان (احتمالاً چهره علی یا عیسی) در قرص خورشید که همه او را خواهند شناخت.
  • مردگانی زنده از قبرها بیرون آیند و به دنیا بازگردند و به دیدوبازدید با همدیگر بپردازند.
  • در پایان همه، 24 بار، باران پی‌درپی می‌آید و زمین خشک را پس از مرگش، زنده و سبز و خرّم می‌کند و به دنبال آن برکت‌های زمین بروز می‌نماید و در دسترس قرار می‌گیرد. (احتمالاً پس از ظهور رخ می‌دهد.)

پانویس


نوشته شده در دوشنبه 94/2/7ساعت 6:19 عصر توسط فاطمه عبدی نظرات ( ) |

در پی حوادث اخیر فرانسه و انتشار تصاویر توهین آمیز به مقدسات اسلامی در یک نشریه فرانسوی، و تشدید جریان ضد اسلامی و اسلام هراسی از سوی مقامات و رسانه‌های غربی، حضرت آیت الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی، نامه مهمی خطاب به جوانان در اروپا و امریکای شمالی مرقوم کردند. این نامه به زبان انگلیسی منتشر شد و متن ترجمه فارسی آن به شرح زیر است:

بسم‌ الله الرّحمن الرّحیم

به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که درباره‌ی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده می‌انگارم، بلکه به این سبب که آینده‌ی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقت‌جویی را در قلبهای شما زنده‌تر و هوشیارتر می‌یابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کرده‌اند.
سخن من با شما درباره‌ی اسلام است و به‌طور خاص، درباره‌ی تصویر و چهره‌ای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهره‌گیری از آن، متأسّفانه سابقه‌ای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراس‌های» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، می‌بینید که در تاریخنگاری‌های جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانه‌ی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از برده‌داری شرمسار است، از دوره‌ی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگین‌پوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزی‌هایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.
این به‌خودی‌خود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشته‌های دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوه‌ی برخورد با فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، از شکل‌گیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینه‌ی مشترک تمام آن سودجویی‌های ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراس‌افکنی و نفرت‌پراکنی، این‌بار با شدّتی بی‌سابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامه‌ی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایه‌ی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواسته‌ی اوّل من این است که درباره‌ی انگیزه‌های این سیاه‌نمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواسته‌ی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوری‌ها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بی‌واسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریست‌های تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌و‌سلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کرده‌اید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلّم) و آموزه‌های انسانی و اخلاقی او را مطالعه کرده‌اید؟ آیا تاکنون به جز رسانه‌ها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کرده‌اید؟ آیا هرگز از خود پرسیده‌اید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهره‌پردازی‌های موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس به‌صورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسش‌های جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسش‌ها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقت‌های نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّت‌پذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسوده‌تر به نگارش درآورند.


نوشته شده در دوشنبه 94/2/7ساعت 6:17 عصر توسط فاطمه عبدی نظرات ( ) |

<   <<   11   12   13      >

Design By : Pichak