انتظار سبز
اللهم عجل الولیک الفرج شعر تنهایی سکوت کوچههای تارِ جانم، گریه میخواهد تمام بندبندِ استخوانم، گریه میخواهد ببار ای ابر بارانزا! میان شعرهای من که بغض آشنای آسمانم، گریه میخواهد بهاری کن مرا جانا! که من پابند پاییزم و آهنگ غزلهای جوانم، گریه میخواهد نمیخواهم دگر آیینه را؛ چشمان من مُردند که در متنش نگاه ناتوانم، گریه میخواهد چنان دق کرده احساسم میان شعر تنهایی که حتّی گریههای بیامانم، گریه میخواهد فرهام شاه آبادی فراهانی للهم عجل الولیک الفرج گل ظهور فدای آن غم تلخت, چقدر شیرین است! اگر چه نیست جفا، کار تو, نمیدانم چرا مرام تو در ذره پروری این است؟ دلم ز دوریات ای گل به سینهام پژمرد نوای بلبل طبعم ز غصه غمگین است بیا بیا که ز یمن تو باغ میخندد در انتظار رُخت, بیقرار نسرین است بیا بیا که حضورت به گلشن دلها برای زخم گل داغدیده تسکین است گل ظهور تو کی برگ و بار خواهد داد؟ در انتظار فرج خوشههای پروین است بیا که فتنه به آفاق میکند بیداد ببین که باد مخالف به پرچم دین است همیشه منتظرت روی جاده میمانم نگاه باور دل امتداد پرچین است کاظم جیرودی دیدن روی شما کاش میسّر می شد
دلیل این همه غیبت کجاست ای مولا بگو که این همه دوری رواست ای مولا نظاره کردن آن چهره ی دل آرایت تمام حاجت این بینواست ای مولا ز کوچه دل من ماه من شبی بگذر که خاک پای تو چون توتیاست ای مولا گناه بین من و تو جدایی افکنده دلم همیشه به یاد شماست ای مولا به یاد غربت جدت همیشه می گریم دلم اسیر غم کربلاست ای مولا گر به چشم من آیی، سپیده خواهد شد سحربه یمن تو،ای نور!دیده خواهد شد فضای باورمن درهوای آمدنت پر از طراوت سیب رسیده خواهد شد من آنچه با تونگفتم زتشنه کامی ها به وقت بارش باران شنیده خواهدشد کنار پرسش امید خویش می مانم طلوع مهر تو فردا دمیده خواهدشد؟ حجاب چهره ی خورشید با حضور شما به تیغ صاعقه یک شب دریده خواهدشد گل سپید اجابت زفیض آمدنت زباغ سبز مناجات چیده خواهد شد کدام جمعه بگو از میان این ایام برای آمدنت برگزیده خواهدشد سعید تکلو منش
غم فراق تو دل را اگرچه سنگین است
شام هجران شما کاش که آخر می شد
بین ما فاصله ها فاصله انداخته اند
کاش این فاصله با آمدنت سر می شد
شهر ما بوی خدا داشت ، دوباره ای کاش
با ظهورت نفس شهر معطّر می شد
پاک می شد دل تاریک به لطفت ای کاش
مالک خانهء دل ساقی کوثر می شد
طاقتم طاق شد از دوری دلگیر شما
جمعهء آمدنت کاش مقدّر می شد
صبح و شب اهل دلی زمزمه می کرد ای کاش
پسری منتقم سینهء مادر می شد
کاش می شد حرم از دست تو سیراب شود
دست تو یاور عبّاس دلاور می شد
http://www.alvadossadegh.com
طبقه بندی: اشعار مهدوی،
برچسب ها:انتظار، امام زمان(عج)، ظهور، آخرالزمان، اشعار ناب مهدوی، منتظر،
Design By : Pichak |